کد مطلب:234456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

مقدمه محقق
در اوایل قرن سوم هجری، هنگام خلافت بنی عباس كه در تاریخ اسلام به قرن طلایی معروف است، مأمون یكی از خلفای عباسی در خراسان عهده دار خلافت شد و حضرت رضا علیه السلام از آل محمد را به ولایتعهدی برگزید ایشان ضمن انجام امور مسلمانان، طبق دستور خلیفه انجمنی از بزرگان علم در نیشابور تشكیل دادند، در یكی از مجالس علمی كه مأمون دانشمندترین خلیفه عباسی آنرا بیشتر برگزار می كرد دستور داد علمای بزرگ آن زمان را از نقاط مختلف در آن جلسه حاضر كنند تا در حضور آنان در دریای علوم و معارف آن زمان شناور شوند و



[ صفحه 14]



غوامض آن علوم را آشكار نمایند و حقایق آنها را كشف كنند.

هدف مأمون این بود كه می خواست برای پی بردن به حقایق علمی رغبت علما را به بحث و جدل زیاد كند و ضمنا به واسطه جمع كردن دانشمندان مشهور آن زمان نام خود را هم اطراف و اكناف جهان معروف كند.

البته مأمون این مجالس را به خاطر مناظره در مذاهب یا بحث درباره ادیان تشكیل نمی داد تا ناچار شود رؤسای ادیان موجود را از قبیل «عمران صائبی» عالم معروف دین صابئین یا «رأس الجالوت» رئیس دین یهود و یا «جاثلیق» رئیس دین مسیحیان یا «هرمز بزرگ» رئیس دین زرتشت و امثال اینها را جمع كند بلكه این مجالس علمی را را از سلسله فلاسفه و علمای علم پزشكی تشكیل می داد تا آنها در این مجالس درباره مزاجهای مختلف انسان و طب ابدان بحث كنند و حاضرین در این مجالس عبارت بودند از:

1- مأمون خلیفه عباسی

2 - حضرت امام رضا علیه السلام ولیعهد خلیفه

3 - یوحنا فرزند مالویه طبیب معروف آن زمان

4 - جبرئیل فرزند بختیشوع پزشك نصرانی

5 - صالح فرزند سلهمه هندی فیلسوف و عده دیگری از صاحبان علوم فلسفه نظری و كلام.



[ صفحه 15]



در این مجالس درباره علم پزشكی و از آنچه كه سلامتی و قوام بدن انسان به آن بسته است بحث می كردند و این بحثها مأمون و سایر حاضرین در جلسه را مشغول می كرد.

در یكی از جلسات بحث بر این بود كه خداوند این جسد آدمی را چگونه و با چه حكمتی تركیب داده و چه عناصر متضادی از طبایع چهارگانه «سودا، صفرا، بلغم و خون» در آن جسد قرار داده، همچنین درباره نفع و ضرر غذاها به بدن آدمی بحث می كردند، در این میان حضرت امام رضا علیه السلام ساكت بودند و سخنی نمی گفتند.

لذا مأمون رو به حضرت گفت ای ابوالحسن نظر شما درباره مسائلی كه در این جلسه مطرح شده چیست؟ حضرت پاسخ دادند نزد من درباره علم طب و ابدان چیزهائی هست كه من شخصا آنها را تجربه كرده ام و درستی آنها را به وسیله آزمایش به مرور زمان دریافته ام.

ضمنا به اطلاعاتی كه گذشتگان ما در این باره داشته اند آگاهم چون دانستن همه اینها برای هر انسانی لازم است و در جهل آنها عذر كسی مسموع نیست من این مسائل را با معلومات خود برای تو جمع آوری می كنم تا هنگام نیاز از آنها استفاده كنی.

پس از خاتمه آن جلسه مأمون ناچار به مسافرت به شهر بلخ شد و از شهر بلخ نامه ای درباره مسائل پزشكی نوشت و از حضرت خواست كه به وعده خود وفا كند.



[ صفحه 16]



حضرت هم نامه ای به شرح زیر در پاسخ مأمون نوشت كه در آن موارد درخواست مأمون تشریح شده است.